اسم دختر

اسم دختر  با کلاس و زیباترین نام دختر ایرانی مجموعه ۱۰۰۰ اسم در اینجا برای کاربران ما آماده کرده ایم امیدوارم که بهترین اسم را انتخاب کنید.انتخاب نام برای کودک شما یک مسئولیت بزرگ است که می تواند تجربه ای پر از استرس و لذت بخش باشد.

نام نوزاد شما یکی از اولین و مهمترین تصمیماتی است که شما برای یکی از آنها تصمیم می گیرید.

زیباترین اسم دختر ایرانی

زیباترین اسم دختر ایرانی بسیاری از افراد انتظار دارند که کودک امیدوار باشد که معنای آن را به نام فرزند خود،

و همچنین میراث فرهنگی و یا سنت های خانوادگی و خانوادگی احترام بگذارد. در اینجا برخی از چیزهایی که باید در نظر بگیریم،

نام دختر بچه شما و لیستی از نام های اخیر دختر محبوب ترین دختران ایرانی است که توسط اداره تامین اجتماعی ثبت شده است.

تعداد ی از اسمهای زیبا ایرانی با نام  و معنی را در قسمت زیر برای کاربران عزیز قرار خواهیم  داد.

اسم دختر این که آیا آن دو، سه یا بیشتر، همچنین آنچه را که آغاز می شود، خواهد داشت.

آیا آنها چیزی را نامطلوب می گویند؟

کدام نام را به اشتراک می گذارد؟
اسم دختر نام یک کودک برای یک عضو خانواده یک سنت است

که تعداد زیادی از خانواده ها به اشتراک می گذارند. در حالی که فرایند تفکر پشت نام گذاری مشترک ممکن است رایج باشد،

چگونه خانواده ها این اشتراک گذاری نامها را انجام می دهند بسیار متفاوت است. در بعضی از نقاط کشور و یا بسته

به سنت های فرهنگی شما، نام خانوادگی مادر را به نام رسمی فرزندتان به عنوان نام میانه رایج تر است.

بعضی از خانواده ها با ایجاد ترکیب های جدید با نام های زیبای دخترانشان خلاقیت می یابند. به عنوان مثال،

شما می توانید صداهای نام هر دو والد را ترکیب کنید، نام پدر و مادر تولد را ترکیب کنید،

یا از نام های مختلف استفاده کنید که دارای معانی یا صداهای مشابه هستند.

در خارج از خانواده نیز شخصیت های محبوب،

غیر معمول و الهام بخش که نام دختر شما را به اشتراک می گذارند را در نظر بگیرید.

بهترین اسم دختر

بهترین اسم دختر نام جنسیت خاص را در نظر بگیرید
اسم دختر تا حدودی در اواخر دهه ۱۹۹۰، نام نوزاد به طور قطع نام دختر یا نام پسر بود،

با استثنای چندانی. نام های امروز می توانند خیلی بیشتر از جنسیت خنثی باشند،

در حالی که نامهایی که هر دو نام سنتی مرد و زن را نشان می دهند یا نام هایی که می تواند هر دو، یا نه باشد.

 

اسم دختر اداره تامین اجتماعی

در روز مادر، اداره تامین اجتماعی (SSA) محبوب ترین نام های کودک را از سال قبل منتشر می کند.

این توسط اطلاعات گواهی تولد تعیین می شود. اگر برای کمک به انتخاب نام فرزندتان نیاز به کمک دارید

یا فقط می خواهم از میان برخی از محبوب ترین نام های کودک در طول سال، تا سال ۱۸۰۰ میلادی نگاه کنید،

می توانید از وب سایت اداره تامین اجتماعی به عنوان یک منبع نامگذاری کودک استفاده کنید.

برای انتشار ۲۰۱۷، در اینجا ۱۰۰۰ نام محبوب ترین دختر بچه نامگذاری شده است.

لیست امسال برخی از نام های آشنا مانند اما و اولویا وجود دارد که هنوز هم در نمودار قرار دارند اما همچنین

از بعضی از موارد جدید همچون Evelyn، که نقطه ای در ۱۰ پائین بود، و آملیا که از شماره ۱۳ به بعد شماره ۸٫

نام نوزاد دختر بچه ۲۰۱۷ همچنین دارای برخی از تازه واردان با نام هایی است

که به صداهای “A”، از جمله Cora، Amara، و Maia متصل می شوند، پیچ و تاب و به سوی محبوب MIA.

نام دختران بالا برای دختران
تصویر توسط امیلی رابرتز، بسیار ولد
انتخاب نام کامل نوزاد

اسامی دخترانه زیبا و باکلاس  مجموع ۱۰۰۰ اسم با معنی به ترتیب حروف الفبا

  1. اَنوشا     
    معنی: بیمرگ و جاویدان
    ریشه: فارسی
  2. اُلگا
    معنی: اولین قدیسه‌ی روسی، همسر و نایب
    ریشه: یونانی
  3. اِلسانا     
    معنی: مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان
    ریشه: ترکی
  4. اِلناز      
    معنی: مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ موجب نعمت و رفاه و آسایش
    ریشه: ترکی
  5. اِلیکا      
    معنی: هِل، دانه‌ی معطر گیاهی از تیره‌ی زنجبیل‌ها
    ریشه: سنسکریت
  6. اِلینا       
    معنی: نیکویی و نعمت برای ما
    ریشه: عربی
  7. ایپک     
    معنی: ابریشم، حریر، ابریشمی
    ریشه: ترکی
  8. آتریسا    
    معنی: آذرگون مانند آتش، دختری با چهره‌ای زیبا و برافروخته
    ریشه: فارسی
  9. آترین     
    معنی: آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
    ریشه: فارسی
  10. آتنا        
    معنی: در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعت
    ریشه: فرانسوی
  11. آتوسا     
    معنی: نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی و به معنی قدرت و توانمندی است. اسم ریشه یونانی دارد اما از گذشته دور در فرهنگ ایرانی بوده است.
    ریشه: یونانی
  12. آدرینا     
    معنی: آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
    ریشه: فارسی
  13. آدنیس    
    معنی: آدونیس،‌ گلی به زرد و قرمز رنگ که موقع تابش خورشید باز می‌شود.
    ریشه: فنیقی
  14. آراگل    
    معنی: آراینده گلها، زیبا کننده گلها
    ریشه: فارسی
  15. آرالیا     
    معنی: نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی و درختچه‌ای که بعضی از آنها زینتی‌اند.
    ریشه: انگلیسی
  16. آرشیدا    
    معنی: بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار می‌رود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده)
    ریشه: فارسی
  17. آرمانا     
    معنی: امیدوار، آرزومند
    ریشه: فارسی
  18. آرمیتا    
    معنی: الهه نعمت، آرامش یافته
    ریشه: اوستایی – پهلوی
  19. آرمیس   
    معنی: روشن، پاک و جاودان، نام پسر زئوس و مایا
    ریشه: فارسی
  20. آرمینا    
    معنی: دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی
    ریشه: فارسی
  21. آرنیکا    
    معنی: آریایی نیک خو
    ریشه: فارسی
  22. آروشا    
    معنی: درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم
    ریشه: فارسی
  23. آریانا
    معنی: منسوب به آریا، آریایی، نام قدیم ایران
    ریشه: فارسی
  24. آریسان
    معنی: مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
    ریشه: فارسی
  25. آسو
    معنی: شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می‌کنند.
    ریشه: کردی
  26. آلما
    معنی: سیب، کنایه از زیبایی
    ریشه: ترکی
  27. آناشید
    معنی: مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
    ریشه: فارسی
  28. آناهید
    معنی: آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه‌ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
    ریشه: فارسی
  29. آوین
    معنی: عشق
    ریشه: کردی
  30. آوینا
    معنی: عشق
    ریشه: کردی
  31. آیسان
    معنی: آی (ترکی) + سان ( فارسی) زیبا، مانند ماه
    ریشه: فارسی – ترکی
  32. آیشن
    معنی: مثل ماه، در زیبایی همانند ماه، شبیه ماه، (در مجاز زیبا)، ماهورا، زیبا رو
    ریشه: ترکی
  33. آیناز
    معنی: آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
    ریشه: فارسی – ترکی

 

اسم دختر با کلاس

اسم های دختر با کلاس و زیبا را ما در قسمت زیر قرار خواهیم داد با تعاریف به اسم ها

  1. باران
    معنی: قطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ (در عرفان) باران کنایه ازفیض حق تعالی و رحمت اوست. غلبه عنایات را نیز که در احوال سالک حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گویند.
    ریشه: فارسی
  2. بنیتا
    معنی: دختر بی همتای من
    ریشه: فارسی
  3. بهار
    معنی: فصل اول سال؛ گیاهی زینتی؛ (به مجاز) دوره‌ی شادابی هر چیز؛ (به مجاز) سبزه و علف؛ (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاهها یا ادوار؛ در سنسکریت بتخانه و بتکده
    ریشه: فارسی
  4. بهارناز
    معنی: موجب فخر و نازش بهار
    ریشه: فارسی
  5. بهدیس
    معنی: مانند به (به میوه‌ای خوش عطر و بو)
    ریشه: فارسی
  6. بیتا
    معنی: بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا
    ریشه: فارسی
  7. پَرَند
    معنی: پروین، در قدیم نوعی پارچه‌ی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار، حریر ساده؛ گروهی از گیاهان
    ریشه: فارسی
  8. پَرَندیس
    معنی: (پَرَن + دیس (پسوند شباهت))، شبیه به پَرَن؛ زیبارو، نرم و لطیف چون پرند
    ریشه: فارسی
  9. پَرنیا
    معنی: هم معنی پرنیان
    ریشه: فارسی
  10. پَرنیان
    معنی: پارچه‌ای ابریشمی دارای نقش و نگار؛ نوعی پارچه‌ی حریر که برای نوشتن به کار می‌بردند؛ پرده‌ی نقاشی.
    ریشه: فارسی
  11. پَریوش
    معنی: (پری + وش (پسوند شباهت))، مانند پری در زیبایی
    ریشه: فارسی
  12. پادمیرا
    معنی: جاویدان، نگهبان مهر، نگهدارنده عشق
    ریشه: فارسی
  13. پادینا
    معنی: در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته می‌شود.
    ریشه: فارسی
  14. پارمیدا
    معنی: پارامیدا، پارامیس، پرمیس
    ریشه: فارسی
  15. پانته‌آ
    معنی: زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار میرفت؛ از اسامی باستانی.
    ریشه: فارسی
  16. پانیذ
    معنی: پانید، قند مکرر، شکر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر می‌ساختند.
    ریشه: فارسی
  17. پاییز
    معنی: هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو
    ریشه: فارسی
  18. پرستو
    معنی: پرنده‌ای سیاه و سفید با بال های باریک که مهاجر است.
    ریشه: فارسی
  19. پرناز
    معنی: مرکب از پر + ناز (زیبا، قشنگ)
    ریشه: فارسی
  20. پروا
    معنی: ملاحظه، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه
    ریشه: فارسی
  21. پریا
    معنی: زیبا چون پری
    ریشه: فارسی
  22. پریچهر
    معنی: فرشته رو، زیبا مثل پری؛ زیبارو
    ریشه: فارسی
  23. پریسان
    معنی: مانند پری، دختری که مثل پری زیبا است، بانویی زیبا چون پری
    ریشه: فارسی
  24. پریشاد
    معنی: زیبا روی شاد و خرم
    ریشه: فارسی
  25. پریماه
    معنی: زیبا چون ماه و پری
    ریشه: فارسی
  26. پریناز
    معنی: دارای ناز و کرشمه‌ای چون پری
    ریشه: فارسی
  27. پندار
    معنی: فکر و اندیشه
    ریشه: فارسی
  28. پوپک
    معنی: هدهد، پوپوک
    ریشه: فارسی
  29. پینار
    معنی: به معنی چشمه، سرچشمه
    ریشه: ترکی

زیباترین اسم دختر ایرانی

در قسمت پایین ما تمامی اسم دختر خوشگل و با کلاس را برای شما در سایت دانشکده ها آماده کرده ایم.

  1. تَرلان
    معنی: مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ (در کردی) به معنی زیبا؛ نام نوعی اسب است.
    ریشه: ترکی
  2. تَرنّم
    معنی: خواندن شعر، ترانه، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولًا با صدای پایین، زمزمه کردن یک نغمه؛ آواز، نغمه، سرود.
    ریشه: عربی
  3. تَندیس
    معنی: مجسمه؛ بت، تصویر برجسته، تمثال؛ (به مجاز) زیباروی.
    ریشه: فارسی
  4. تُرنج
    معنی: بالنگ؛ طرحی مرکّب از طرح‌های اسلیمی و گل و بوته‌ای که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود.
    ریشه: فارسی
  5. تِلما
    معنی: گندمگون
    ریشه: عربی
  6. تابان
    معنی: دارای نور و روشنی، درخشان، روشن
    ریشه: فارسی
  7. تاتیانا
    معنی: تاتینا، پرنده شکاری
    ریشه: فارسی
  8. تارا
    معنی: ستاره، کوکب، مردمک چشم
    ریشه: فارسی
  9. تامارا
    معنی: درخت خرما؛ نام عروس یهودا چهارمین پسر حضرت یعقوب(ع)
    ریشه: عبری
  10. تامیلا
    معنی: از روی امیدواری، امیدوارانه؛ در برخی منابع به معنی بخشنده
    ریشه: عربی
  11. تبسّم
    معنی: لبخند، خنده‌ی بدون صدا؛ (به مجاز) درخشیدن
    ریشه: عربی
  12. ترگل
    معنی: گل تازه و شاداب
    ریشه: فارسی
  13. توتیا
    معنی: از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند؛ گردی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند.
    ریشه: فارسی
  14. توسکا
    معنی: توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می‌روید.
    ریشه: فارسی
  15. تیارا
    معنی: تیه در گویش لری به معنای چشم و آرا به معنای آراینده می‌باشد، چشم آرا، زیبا
    ریشه: لری
  16. تیدا
    معنی: دختر خورشید، زاییده خورشید، دختر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده
    ریشه: اوستایی پهلوی
  17. تیسا
    معنی: در گویش مازندران خالص
    ریشه: فارسی
  18. ثَمین
    معنی: گرانبها، قیمتی، گران
    ریشه: عربی
  19. ثَمینا
    معنی: (ثمین + الف نسبت) منسوب به ثمین، ثمین
    ریشه: عربی
  20. جانا       
    معنی: ای جان، ای عزیز
    ریشه: فارسی
  21. جانان
    معنی: معشوق، محبوب؛ خوب
    ریشه: فارسی
  22. جوانه
    معنی: تازه، نو؛ جوان
    ریشه: فارسی
  23. جیران
    معنی: آهو؛ (به مجاز) معشوقِ زیبا؛ چشمِ زیبا
    ریشه: ترکی
  24. چکامه
    معنی: شعر به ویژه قصیده
    ریشه: فارسی
  25. چکاوک
    معنی: پرنده‌ای خوش آواز و کمی بزرگ‌تر از گنجشک که تاج بر سر دارد.
    ریشه: فارسی
  26. چیستا
    معنی: نام فرشته دانش و معرفت
    ریشه: فارسی
  27. حریر
    معنی: ابریشم؛ نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک؛ به عنوان نماد هر چیزِ نرم و لطیف
    ریشه: عربی
  28. حنا
    معنی: گیاهی درختی که گل‌های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام.
    ریشه: عربی
  29. حورا
    معنی: حور، زن زیبای بهشتی؛ زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی.
    ریشه: عربی
  30. حوردیس
    معنی: حور (عربی) + دیس (فارسی) آن که چون حور زیباست.
    ریشه: عربی – فارسی
  31. حوریا
    معنی: از حوری به معنی فرشته بهشتی می‌آید، آن که چون حور زیباست.
    ریشه: عربی
  32. خزان
    معنی: نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز
    ریشه: فارسی
  33. خوشیار
    معنی: دوست و یار شاد و شادمان.
    ریشه: فارسی
  34. خوشین
    معنی: خوش و زیبا
    ریشه: فارسی
  35. دَریا
    معنی: (در جغرافیا) توده‌ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق.
    ریشه: فارسی
  36. دُرسا
    معنی: دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.
    ریشه: فارسی
  37. دُرین
    معنی: دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، ساخته شده از دُر؛ (به مجاز) گران بها و قیمتی
    ریشه: عربی
  38. دانژه
    معنی: غنچه گل نیمه باز
    ریشه: کردی
  39. دایانا
    معنی: (دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ (نا)) به معنی مثل زر سرخ و (به مجاز) زیبا روی، زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا الهه آب
    ریشه: فارسی
  40. دریتا
    معنی: در (عربی) + ی (فارسی) + تا (فارسی) مانند در، مانند مروارید
    ریشه: عربی
  41. درین
    معنی: دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، ساخته شده از دُر؛ (به مجاز) گران بها و قیمتی
    ریشه: عربی
  42. دلارام
    معنی: (به مجاز) موجب آرامش خاطر، محبوب، معشوق، با آسودگی خاطر
    ریشه: فارسی
  43. دل‌آرا
    معنی: موجب آرامش و شادی دیگران؛ محبوب، معشوق، نام همسر دارا (داریوش سوم) و مادر روشنک بنا بر روایات ایرانی.
    ریشه: فارسی
  44. دنیز
    معنی: دریا، بحر
    ریشه: ترکی
  45. دیانا
    معنی: (اوستایی) نیکی رسان، نیکویی بخش؛ (در اسطورههای رومی) الهه‌ی ماه، جنگلها، جانوران و زایمان، همتای آرتمیس یونانی
    ریشه: فارسی
  46. دیبا
    معنی: نوعی پارچه‌ی ابریشمی معمولًا رنگین
    ریشه: فارسی

اسم دختر خوشگل و جدید

اسم دختر خوشگل و جدید در قسمت زیر تمام نام های زیبا را برای کاربران آماده کرده ایم.

  1. رَسپینا
    معنی: فصل پاییز
    ریشه: فارسی
  2. رَستا
    معنی: رَستن، رهیدن + ا (پسوند)، رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده
    ریشه: فارسی
  3. رَها
    معنی: نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی
    ریشه: فارسی
  4. رُزا
    معنی: رز
    ریشه: فرانسوی
  5. رُکسانا
    معنی: روشنک، نام دختر دارا که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد.
    ریشه: یونانی
  6. رُومینا
    معنی: زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ پاک و پاکیزه کرده
    ریشه: فارسی
  7. رامونا
    معنی: مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل
    ریشه: فارسی
  8. رایا
    معنی: اسم دخترانه و پسرانه به معنی آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه
    ریشه: عبری
  9. رایان
    معنی: نام کوهی در حجاز در زبان سانسکریت به معنی شاهزادهٔ کوچک است، در هند قدیم به معنای دارای قدرت و در خاورمیانه قدیم به مردان رایان گفته میشد، بسیار باهوش
    ریشه: عربی
  10. روناک
    معنی: روشن، تابناک
    ریشه: کردی
  11. رونیکا
    معنی: روی زیبا، زیباروی
    ریشه: فارسی
  12. رویا
    معنی: رویا، مجموعه‌ای از تصاویر، افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می‌گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می‌یابد.
    ریشه: عربی
  13. زُلفا
    معنی: (زلف = موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت))، منسوب به زلف؛ (به مجاز) زیبایی زلف معشوق؛ (در عربی، زلفی)
    ریشه: عربی
  14. زوفا
    معنی: گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع
    ریشه: عربی
  15. ژالین
    معنی:ئشعله آتش
    ریشه: ترکی
  16. ژرفا
    معنی: عمیق، عمیق ترین یا دورترین نقطه جایی
    ریشه: فارسی
  17. ژیکان
    معنی: قطره‌ی باران (به مجاز) زلال و شفاف، زیبا و آرامش بخش
    ریشه: کردی
  18. ژینا
    معنی: باهوش، نابغه، ژنیک
    ریشه: فرانسه
  19. ژینوس
    معنی: باهوش، نابغه، ژینا
    ریشه: فرانسه
  20. سَروناز
    معنی: سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی
    ریشه: فارسی
  21. سَروین
    معنی: شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد
    ریشه: فارسی
  22. سَلین
    معنی: سیل مانند؛ نام رودخانه‌ای در آذربایجان
    ریشه: ترکی
  23. ساتیا
    معنی: از نامهای باستانی
    ریشه: فارسی
  24. سارا
    معنی: خالص، نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع)
    ریشه: عبری
  25. سارگل
    معنی: گل زرد
    ریشه: فارسی
  26. سارینا
    معنی: خالص، پاک
    ریشه: فارسی
  27. سامینا
    معنی: مانند مینا؛ نام گلی
    ریشه: فارسی
  28. ساناز
    معنی: نام گلی؛ کمیاب، نادره
    ریشه: ترکی
  29. سایان
    معنی: منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی
    ریشه: کردی
  30. سپینود
    معنی: در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور
    ریشه: فارسی
  31. سونیا
    معنی: (سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد.
    ریشه: ترکی
  32. شِیدا
    معنی: عاشق، دلداده؛ آشفته و پریشان
    ریشه: فارسی
  33. شادگل
    معنی: آن که چون گل شاداب است.
    ریشه: فارسی
  34. شارونا
    معنی: سرزمین پربار و حاصلخیز
    ریشه: آشوری
  35. شایلی
    معنی: بی همتا
    ریشه: ترکی
  36. شکوفا
    معنی: ویژگی گل یا غنچه‌ای که باز شده است، شکفته؛ (به مجاز) با رونق، پیشرفته، رشد یافته
    ریشه: فارسی
  37. شکیبا
    معنی: صبور، برد بار، باشکیبایی.
    ریشه: فارسی
  38. شوکا
    معنی: نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا؛ در مازندرانی به معنی آهو و غزال.
    ریشه: فارسی
  39. شهگل
    معنی: بهترین گل، گلِ شاهانه
    ریشه: فارسی
  40. صُراحی
    معنی: ظرف شراب، ظرف شیشه‌ای شراب؛ شراب زلال؛ در تصوف مقام انس را گویند.
    ریشه: عربی
  41. صبرا
    معنی: بردباری کردن در برابر سختیها و ناملایمتها، شکیبایی
    ریشه: عربی – فارسی
  42. صوفیا
    معنی: منسوب به صوفی
    ریشه: عربی – فارسی
  43. طَراوت
    معنی: تر و تازگی؛ (به مجاز) سامان و رونق
    ریشه: عربی
  44. طیلا
    معنی: می پخته شده، شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، مویز، یا خرما به دست می‌آید.
    ریشه: عربی
  45. عسل
    معنی: مایعی خوراکی که زنبور عسل می‌سازد، بسیار شیرین و دوست داشتنی
    ریشه: عربی
  46. غَزل
    معنی: نوعی شعر، شعر عاشقانه؛ در موسیقی ایرانی هر نوع سخن آهنگین که به آواز یا همراه سازها خوانده می‌شده است.
    ریشه: عربی
  47. فاطیما
    معنی: فاتیما
    ریشه: عربی
  48. فرانک
    معنی: پروانه، از شخصیت های شاهنامه، نام دختر برزین و زن بهرام گور، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین
    ریشه: فارسی
  49. فرگل
    معنی: دارای شکوه و زیبایی گل
    ریشه: فارسی
  50. فرمهر
    معنی: کسی که شکوه و عظمتی چون خورشید دارد.  اسم دختر
    ریشه: فارسی
  51. فریال
    معنی: دارای اندام و هیکل باشکوه، قوی و باشکوه، مرکب از فر (شکوه) + یال (گردن، بالای بازو)
    ریشه: فارسی
  52. فلورا
    معنی: فلوریا، در رم باستان، الهه گل ها و بارآوری
    ریشه: لاتین
  53. کاترین
    معنی: پاک، بی آلایش
    ریشه: فرانسه
  54. کارولین
    معنی: نام ناحیه ای در آمریکای شمالی
    ریشه: فرانسه
  55. کاملیا
    معنی: گلی درشت و زیبا سفید و صورتی رنگ که در بهار ظاهر می شود.
    ریشه: فرانسه
  56. کامیلا
    معنی: محافظ معبد، نام دختری جنگجو در افسانه تروا اسم دختر
    ریشه: لاتین
  57. کیارا
    معنی: اندوه و ملالت، میل شدید به خوردن انواع خوردنی جات
    ریشه: فارسی
  58. کیانا
    معنی: طبیعت
    ریشه: سریانی
  59. کیمیا
    معنی: اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
    ریشه: فارسی
  60. کیناز
    معنی: به کسر کاف، موجب افتخار پادشاه، دختری که پادشاه نازکش اوست، بانویی که در بین بزرگان عزیز است.
    ریشه: فارسی
  61. گلاره
    معنی: مردمک چشم، به معنی هر دو چشم هم بکار می‌رود.
    ریشه: کردی
  62. گلاسا
    معنی: مانند گل، مرکب از گل و پسوند مشابهت
    ریشه: فارسی
  63. گلسان
    معنی: گلسا، مانند گل
    ریشه: فارسی
  64. گلوریا
    معنی: فرانسه از لاتین، مجلل، بزرگ، سرافراز
    ریشه: لاتین
  65. گندم
    معنی: دانه خوراکی غنی از نشاسته
    ریشه: اوستایی – پهلوی
  66. لامیا
    معنی: نام شهری است از تسالی این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک» که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (۳۲۳) درگرفت داده است امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیا
    ریشه: عبری
  67. لنیا
    معنی: (فارسی- سنسکریت) دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن (سنسکریت) + ی نسبت (فارسی) + الف تانیث
    ریشه: سنسکریت
  68. لیانا
    معنی: بانوی درخشان و زیباروی، مرکب از لیان به معنای درخشان و الف تأنیث
    ریشه: فارسی
  69. لیدا
    معنی: خانم، بانوی گرامی
    ریشه: لاتین
  70. لیندا
    معنی: قشنگ، زیبا
    ریشه: لاتین

اسم دختر با کلاس

  1. مَهشید
    معنی: پرتو ماه، ماهتاب
    ریشه: فارسی
  2. مَهگل
    معنی: (مَه = ماه + گل)، ۱- گلِ ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو
    ریشه: فارسی
  3. مِهرسا
    معنی: (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو
    ریشه: فارسی
  4. مِهرنیا
    معنی: (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ ۲-(به مجاز) مهربان و با محبت
    ریشه: فارسی
  5. ماتیسا
    معنی: ماهتیسا، در گویش مازندران ماه تنها
    ریشه: فارسی
  6. ماریا
    معنی: مریم، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان‌های اسپانیایی و آسیایی است.
    ریشه: عبری
  7. مانِلی
    معنی: پری دریایی برایم بمان (بمان به نام علی، امام اول شیعیان)، در گویش مازندران بمان برایم، نامی دخترانه در شمال ایران، نام پسری در شعری از نیما یوشیج
    ریشه: فارسی
  8. مانا
    معنی: (دخترانه و پسرانه) ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن
    ریشه: فارسی
  9. مانیا
    معنی: (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
    ریشه: یونانی
  10. ماهک
    معنی: خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا خوبروی دوست داشتنی
    ریشه: فارسی
  11. ماهناز
    معنی: (ماه + ناز = قشنگ، زیبا) ماهروی زیبا
    ریشه: فارسی
  12. مرسانا
    معنی: هدیه خداوند
    ریشه: عبری
  13. ملیکا
    معنی: گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده‌ی گندمیان که خودرو هستند. معشوقه زئوس
    ریشه: یونانی
  14. مونا
    معنی: تک، یکتا، در متون ایران باستان به مُحبَّت هم معنا شده است، گل یاس، امید
    ریشه: عربی
  15. مهرآنا
    معنی: (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا (ترکی)= مادر)، مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ (به مجاز) مهربان و بامحبت
    ریشه: فارسی
  16. مهسان
    معنی: مهسا، مانند ماه، زیبا
    ریشه: فارسی
  17. مهستا
    معنی: (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ دارای قدر و مرتبه ی عالی.
    ریشه: فارسی
  18. میترا
    معنی: مهر، خورشید؛ پیمان؛ مهر
    ریشه: اوستایی – پهلوی
  19. نادیا
    معنی: امید، آرزو
    ریشه: فرانسوی
  20. نارمیلا
    معنی: (ترکی- فارسی) شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار
    ریشه: فارسی
  21. نارینا
    معنی: دختر ظریف، بانوی تر و تازه، همچنین دختر بر افروخته و آتشین
    ریشه: فارسی – عربی
  22. نازلی
    معنی: ناز (فارسی) + لی (ترکی) دارای ناز و عشوه
    ریشه: فارسی
  23. نانسی
    معنی: نام شهری در فرانسه
    ریشه: فرانسوی
  24. نایریکا
    معنی: برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی
    ریشه: فارسی
  25. نکیسا
    معنی: نام موسیقیدان مشهور در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
    ریشه: فارسی
  26. نگار
    معنی: نقش، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی
    ریشه: فارسی
  27. نگین
    معنی: سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر، گوشواره، و جز آنها کار می‌گذارند.
    ریشه: فارسی
  28. نگینا
    معنی: موسیقی، آواز
    ریشه: عبری
  29. نوا
    معنی: صدای آهنگین، نغمه،آواز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
    ریشه: فارسی
  30. نورا
    معنی: نور (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان
    ریشه: فارسی – عربی
  31. نوژان
    معنی: درخت صنوبر و کاج
    ریشه: فارسی
  32. نوشاد
    معنی: نام شهری که زیبارویان آن معروف بوده‌اند.
    ریشه: فارسی
  33. نوشین
    معنی: شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
    ریشه: فارسی
  34. نونا
    معنی: برج حوت، نام مادر ابراهیم(ع)
    ریشه: سریانی
  35. نیکا
    معنی: چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران
    ریشه: فارسی
  36. نیکو
    معنی: خوب، زیبا
    ریشه: فارسی
  37. نیکی
    معنی: خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان
    ریشه: فارسی
  38. نینا
    معنی: زیبایی، خوش اندامی و ظرافت
    ریشه: عبری
  39. نیوشا
    معنی: شنوا، شنونده
    ریشه: فارسی
  40. وانیا
    معنی: هدیه با شکوه خداوند
    ریشه: فارسی
  41. ورونیکا
    معنی: نام تیره‌ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است.
    ریشه: فارسی
  42. وناز
    معنی: با وقار، متین
    ریشه: کردی
  43. ونوس
    معنی: الهه زیبایی یونان، ستاره زهره
    ریشه: فرانسوی
  44. ونوش
    معنی: گل بنفشه
    ریشه: کردی
  45. ویانا
    معنی: فرزانگی، بخردی، دانایی
    ریشه: اوستایی پهلوی
  46. ویدا
    معنی: آشکار و هویدا
    ریشه: فارسی
  47. ویشکا
    معنی: نام روستایی نزدیک رشت
    ریشه: فارسی
  48. وینا
    معنی: رنگارنگ، همچنین روشن و آشکار
    ریشه: فارسی
  49. ویونا
    معنی: منسوب به وَیو، (به مجاز) عروس، دختری که عروس شده، نام روستایی در نزدیکی کاشان
    ریشه: فارسی
  50. هانا
    معنی: پناه، نفس، امید، فریاد
    ریشه: فارسی
  51. هلما
    معنی: ستاره درخشان
    ریشه: عربی
  52. هلن
    معنی: فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.
    ریشه: یونانی
  53. هلنا
    معنی: هلن
    ریشه: یونانی
  54. هلیا
    معنی: خورشید
    ریشه: یونانی
  55. هلینا
    معنی: هلن، فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.
    ریشه: یونانی
  56. هورناز
    معنی: خورشید زیبا
    ریشه: فارسی
  57. هیلدا
    معنی: نیرومند، قوی
    ریشه: لاتین
  58. یافا
    معنی: زیبایی، جمال، نام شهری قدیمی در ساحل مدیترانه
    ریشه: عبری
  59. یسنا
    معنی: پرستش، بخشی از اوستا
    ریشه: فارسی
  60. یگانه
    معنی: صمیمی، همدل، یکرنگ، بی همتا، بی نظیر، تنها و منحصر به فرد
    ریشه: فارسی
  61. لنا
    معنی: نصیب و بهره
    ریشه: عربی
  62. یارا
    معنی: (دخترانه و پسرانه) توانایی، قدرت
    ریشه: فارسی

نام های اصیل ایرانی با معنی (الف)

 
اختر : ستاره، شهاب
ارغوان : نام گلی است
ارمغان : پیشکشی، هدیه
ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
اروس : سپید، درخشان و زیبا
اشااونی : زن پاک و راست
اشوچهر : از نام های برگزیده
اشودخت : از نام های برگزیده
اشوروی : از نام های برگزیده
اشوزاد : از نام های برگزیده
اشومهر : از نام های برگزیده
افروز : روشن، روشن کننده
افسانه : داستان، خاطره و یادمان
افسر : بالا و سرور
افسون : از نام های برگزیده
افشان : از نام های برگزیده
اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی
انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان
انگبین : عسل، شهد
انوش : جاویدان
انوشک : انوشه، جاودان
انوشه : بی‌مرگ و جاودان
انیران : روشنایی بی پایان
اَهونَوَر : نگهبان تن
ایران : آزادگان و سرزمین آزادی
ایرانبانو : بانوی ایرانی
ایراندخت : دختر ایران
ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)

نام های اصیل ایرانی با معنی (آ)

آباندخت : نام زن داریوش سوم
آبگینه : شیشه، بلور
آپامه : خوشرنگ و آب؛ دختر اردشیر دوم هخامنشی
آتری : آذر
آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ
آتوسا : نام دختر کورش، زن داریوش
آدخت : خجسته و نیکو
آذر : آتش، فروغ، روشنایی
آذربانو : بانوی آتش‌گون
آذرچهر : همانند روشنایی
آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین
آراسته : با نظم و ترتیب
آرام : قرار، سکون
آرام دخت : از نام‌های برگزیده
آرام دل : از نام‌های برگزیده
آرامش : آرمیدن
آرمیتا : آرمان، عشق پاک
آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت
آرمیدخت : از نام‌های برگزیده
آزادچهر : آزاده نژاد
آزاده : نام مادر گشتاسب
آزیتا : از نام‌های برگزیده
آژند : نام گلی است
آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی
آشنا : یار، دوست
آشوب : شور، انقلاب
آشیان : لانه و کاشانه
آفتاب : گرمی، روشنایی
آفرین : درود و سپاس
آلاله : نام گلی است
آمی‌تیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش
آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آنیتا : آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی
آهنگ : قصد، سرود و نغمه
آوا : آواز، آهنگ
آوازه : شهرت و نام آوری
آویشن : گیاهی خوشبو

نام های اصیل ایرانی با معنی (ب)

 
باستیان : بردبار، شکیبا
بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان
برسومه : برسم، شاخه‌های گیاه
برومند : خوش قامت، نام مادر بابک خرمدین
بنفشه : نام گلی است
به آفرید : آفریده بهتر، نام دختر کی گشتاسب
به نگار : خوب چهره، نیکو صورت
به‌آفرین : نیک آفریده شده
بهار : نخستین فصل سال
بهاره : از آن بهار
بهدخت : نیک ترین دوشیزه
بهرخ : نیک چهره
بهرو : نیکو چهره
بهشت : پردیس، بهترین
بهگل : نیکوترین گل
بهناز : نیکوترین کرشمه
بهنوش : نیکوترین نوشیدنی
بهین : بهترین، نیکوترین
بوته : گیاه، ساقه جوان
بوستان : باغ پر گل
بی تا : یکتا، بی‌مانند
بینا : روشن، دل آگاه

نام های اصیل ایرانی با معنی (پ)

 
پاداش : هدیه و پاداش
پارمیدا : از نام های برگزیده
پارمیس : اسم دختر بردیا پسر کورش بزرگ
پارند : نیک بختی و فرارونی؛ نگهبان گنج و خواسته
پاک سیما : از نام‌های برگزیده
پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک
پاکچهر : خوش صورت
پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب
پاکرخ : پاکیزه روی، زیبا روی
پاکروی : پاکیزه روی، زیبا روی
پاکفر : باشکوه پاک
پاکناز : دارای ناز خوش
پاکیزه : بدون آلودگی، پاک
پانته‌آ : پایدار، نگهبان نیرومند، نام همسر آبرداتاس که در زمان کوروش، پادشاه شوش بود
پرتو : فروغ، روشنایی
پرخیده : سخن سربسته،‌از لغات اساطیری
پردیس : باغ بهشت
پرند : پارچه ابریشمی
پرنیان : حریر، دیبا
پروانه : حشره ای زیبا، فرمان، گوشه‌ای در موسیقی
پروین : نام ستاره‌ای
پری : زن زیبا
پری بانو : از نام های برگزیده
پری سیما : زیبا روی
پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی
پریدخت : دختر پری چهره و زیبارو
پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی
پریروی : خوشگل، زیبا رو
پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا
پریسا : مانند پری
پریسان : مانند پری
پریفام : زیبا چهره
پریگون : مانند پری
پریماه : زیبا چون ماه و پری
پریناز : دارای ناز و کرشمه‌ای چون پری
پریوش : پری مانند
پگاه : سحر، بامداد
پوپک : پرنده‌ای است، هدهد
پودینه : پونه
پوران : سرخ، گلگون؛ اسم یکی از دختر ان خسرو پرویز شاه ساسانی
پوروچیستا : نام کوچکترین اسم دختر زرتشت، پر بینش
پونه : بوته و گلی خوشبو
پیراسته : با نظم، با آرایش
پیرایه : آراسته، آرایش
پیروزه : فیروزه،‌ از سنگ‌های قیمتی

 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ت)

 
تابان : نورانی، فروغمند
تابانروی : دارای روی درخشان
تابانمهر : خورشید تابان
تابش : نورافشان
تابناک : پرتو، نورانی
تابنده : تابیدن
تازه : جدید، پرتراوت، لطیف
تاژ : لطیف و نازک
تخشک : خوبرو و زیبا
تذرو : قرقاول
ترانه : تر و تازه، لطیف، قطعه آوازی
ترگل : گل تازه
تُرنج : بالنگ، طرحی مرکّب از طرح‌های اسلیمی که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود.
ترنگ : آواز تارهای ساز، صدای زه کمان هنگام تیرانداختن، قرقاول، خوش و زیبا
تَرَنُم : آواز خوش
تریتی : اسم دختر میانه زرتشت
تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران
تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد،  زمین آبکند
تمیس : گیاهی بالا رونده، الهه ٔ عدالت در اساطیر یونان
تناز : نام مادر لهراسب، دختر آرش،‌ نازنین
تنبور : نوعی ساز، دنبره
تندیس : پیکره، تصویر
تهمینه : زن رستم و مادر سهراب، نیرومند قوی
توران : از نام‌های برگزیده، سرزمین تورانیان
تورانبانو : ملکه سرزمین توران
توراندخت : دختر سرزمین توران
تِیتَک : از نام‌های زرتشتیان، شبکیه چشم به زبان پهلوی
تیهو : پرنده‌ای خوش رنگ
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ج)

 

جانا : ای جان، ای عزیز
جان پرور :  آنچه باعث تیمار جان شود
جانانه : دوست داشتنی
جهاندخت : دختر شهره در عالم
جوانه : جوان، جوانی، روی
جویبار : کنار جوی آب


نام های اصیل ایرانی با معنی (چ)

 
چام : ناز و عشوه
چشمه : آب طبیعی از کوه
چکاو : نام پرنده‌ای خوش آواز
چکاوک : نام پرنده‌ای خوش آواز، آهنگی از موسیقی ایرانی
چَمان : خرامان
چهرزاد : اصیل، لقب هما دختر بهمن در شاهنامه
چیترا : نژاد، الهه مهتاب
چیستا : دانش و دانایی؛ نام جوانترین دختر زرتشت، ایزد دانش
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (خ)

 
خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید
خجسته : شادباش، مبارک
خجیر : زیبا روی و پسندیده
خرامان : با ناز و وقار راه رفتن
خرم چهر : دارای چهره با طراوت
خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان
خندان : خندیدن، با لبخند
خوب چهر : از نام‌های برگزیده
خوبرخ : خوب چهره
خوبروی :زیبا و خوب چهره
خوردخت : دختر آفتاب
خورزاد : زاده خورشید
خورشاد : خورشید شاد
خورشید : هور، هورشید، آفتاب
خورشید چهر : دارای چهره تابان
خُوروَش : همانند خورشید
خوشبوی : دارای بوی خوش
خوشچهر : نیکو روی
خوشخو : نیک رفتار، با صفا
خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال
خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل
خوشگو : خوش سخن
خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ
خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند

نام های اصیل ایرانی با معنی (د)

 
دراج : نام پرنده‌ای است،  بدرجات بالا رونده
دُرافشان : روشن، تابان، شیرین سخن
درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده
دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ
درسا : مانند مروارید،‌ ارزشمند
دِرمنَه : گیاهی خوشبو
دُرنا : نام پرنده‌ای است
درناز: زیبا رو و گران بها
دریا : توده‌ی بسیار بزرگی از آب، در تصوف ذات حق
دل آرا : مایه نشاط و خرمی
دل آسا : موجب تسکین و آسایش دل
دل آرام : آرامش دهنده دل
دل افروز : روشن کننده دل
دل انگیز : نشاط آور
دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه
دلبر : یار و معشوق
دلپذیر : دلخواه، پسندیده
دلپسند : پسندیده، مرغوب
دلجو : نوازش کننده
دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان
دلدار : دلبر، معشوق، دلیر، دلاور، شجاع
دلشاد : خوشحال، شادمان
دلکش : دلربا، دلپذیر، دلفریب
دلگرم : خشنود، امیدوار
دلنواز : دلارام، دلجو، دلپذیر
دمساز : همدم، همراز، هم صحبت
دنبره : نوعی ساز، تنبور
دنیا : گیتی، جهان
دیبا : نوعی پارچه ابریشمی
دیبارخ : دارای چهره ابریشمی
دینا : داور، داوری، دین
دیناز : خالق زیبایی
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ر) 

 
رادنوش : (پسرانه و دخترانه) مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
راددخت: دختر بخشنده یا خردمند
رام افزون : شادی افزون، آرامش بخش
رام دخت : دختر آرام
رامش : خوشی، نغمه
رامک : رام و آرام، آرامش دهنده
رایکا : پسندیده و دوست داشتنی
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رخسار : روی، چهره، صورت، سیما
رخشا : رخشان، درخشان
رخشانه : رخشان و درخشنده
رخشنده : درخشان، نورانی
ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رَسابانو : بانوی برگزیده و بلند بالا
رَسادخت : دختر برگزیده و بلند بالا
رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان
روژین : منسوب به روز، تابناک و درخشنده؛ زیبا
روشنک : روشن، دختر دارا
روناک : روشنایی، تابناک
رُونیا: آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ اصیل
 

 
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ز)

 
زرافشان : افشاننده سیم و زر
زراندام : خوش اندام،‌ زیبا
زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب،‌بانویی که چون زر می‌درخشد
زرتاج : زرین تاج
زرشام : نام دختری از خاندان جمشید
زرگیس : گیسو طلا،‌ زرین گیس
زرگیسو : زرین گیس،‌دارای مویی چون زر
زرمان : زرمانند و بسیار زیبا
زرنگار : منقش به زر، طلاکوب
زری : منسوب به زر، زر دار
زرین : طلایی
زرین بانو : بانوی طلایی، درخشان
زرین چهر : دارای چهره ای ارزشمند و درخشان
زُمرد : گوهر، از سنگ‌های قیمتی
زیبا : خوبروی، خوش چهره
زیبا دخت : دختر خوبروی و زیبا
زیباچهر : خوش رو
زیبارخ : خوش رو و خوش چهره
زیباروی : خوش چهره
زیبنده : شایسته، سزاوار
زیور : آرایش، پیرایه

نام های اصیل ایرانی با معنی (ژ)

 
ژاله : شبنم
ژامک : از نامهای باستانی، آینه
ژرفا : عمیق
ژیان دخت : دختر شجاع و خشمناک

نام های اصیل ایرانی با معنی (س)

 
ساتین: محبوب و دوست داشتنی
سارنیا : بانوی بی ریا، پاک
سانیا: سایه روشنِ جنگل
ساویس : با ارزش، گرانمایه
سایه : تاریکی نسبی در مقابل روشنی، پناه
سپیتا : سفیدترین و پاکترین
سپیته : سپید و درخشان
سپیده : آغاز بامداد
ستاره : اختر،کوکب
ستی : بانو، خانم، کلمه احترام
سداب : نام گیاهی است
سرور : شادمانی
سَروَر : رییس، پیشوا
سمن : نام گلی است، یاسمین
سمن چهر : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن رخ : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن روی : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن ناز : زیباروی دارای ناز و کرشمه، نام دختر کورنگ
سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو
سمنزار : بوستان یاسمن
سنبل : نام گلی است
سهی : راست و بلند، نام زن ایرج
سودابه : دارنده‌ی آب روشنی بخش، نام زن کیکاووس
سوزان : دارای حرارت، سرشار از اشتیاق، نام زن رامشگر تورانی
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگند : قسم، استواری بر پیوند
سیما : روی، چهره، صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : دختر سپید و نقره فام، درخشنده
سیمین رخ : سپیدروی
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل

نام های اصیل ایرانی با معنی (ش)

 
شاد آفرید : آفریده شاد
شاداب : تر و تازه، خرم، نام سخنوری بوده است
شادبانو : بانوی شاد
شادپری : پری شاد
شاددل : خوش طبع و خوشحال
شادروز : نیک روز، خوشبخت
شادروی : داره چهره شاد
شادکام : شادمان، کامران، کامروا
شادمان : خوش، مسرور
شادی : سرور و شادمانی، خوشی
شادی آور : نشاط آفرین
شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط
شاهدخت : دختر شاه، شاهزاده خانم
شاهرو : دارای چهره‌ای چون شاهزادگان، زیبا
شایسته : با ارزش، سزاوار
شب بو : نام گلی است
شبنم : ژاله
شراره : جرقه، ریزش آتش
شکربانو : بانوی شیرین
شکرناز :  دارای ناز و غمزه دلپذیر
شکفته : شکوفا، خندان، تازه
شکوفه : گل‌های رنگارنگ میوه
شکوه : بلندجایگاه، با عظمت
شگون : خجستگی، با شانس
شنایا : همه چیز دان
شهربانو : نام زن رستم، ملکه
شهرخ : شاه رخ
شهرزاد : زاده‌ی شهر
شهرناز : نام خواهر جمشید، مایه فخر و مباهات دیار
شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی
شهرو : نام مادر برزویه پزشک، شهرخ
شهگل : بهترین گل
شهلا : دارای چشمان سیاه، زیبا
شهناز : دارای ناز شاهانه
شهنواز : مورد نوازش شاه قرار گرفته
شهین : دارای ارزش و مقامِ شاهانه
شهین بانو : بانوی با ارزش
شورانگیز : هیجان انگیز؛ آشوب به پا کننده
شیدا : شیفته
شیدبانو : خانمی چون خورشید
شیددخت : دختر خورشید، زیبا
شیدرخ : دارای چهره‌ای درخشان
شیرین : مزه شادکامی
شیرین گل : گل زیبا
شیفته : عاشق، مجنون
شیوا : رسا، فصیح،  بلند و کشیده

نام های اصیل ایرانی با معنی (ص)

 
صدپر : گل سرخ
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ط)

 
طرفه : شگفت آور، جالب، عجیب
طوطی : پرنده‌ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می‌کند.
طیلا : می پخته شده، شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، مویز، یا خرما به دست می‌آید.

نام های اصیل ایرانی با معنی (غ)

 
غنچه : گل نیمه باز
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ف)

 
فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن
فراتاگون : نام دختر آرتان و همسر داریوش بزرگ
فرانک : پروانه، نام مادر شاه فریدون
فرخ ناز : با ناز فرخنده
فرخنده : مبارک، پرارج
فردخت : دختر باشکوه
فرزانه : گرامی، خردمند
فرسیما : دارای چهره‌ای باشکوه
فرشته : موجودی آسمانی،‌ ملک
فرگون : شکوه آسا، مانند روشنایی
فرمهر : دارای مهر و عشقی با شکوه
فرناز : دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی، دارای موی پرپشت
فرنوش : نوشنده شکوه و جلال
فرنی : بسیار، افزون و فروزان
فروردین : نخستین ماه هر سال
فروزان : نورانی، شعله ور
فروزش : روشن
فروزنده : تابان
فروغ : روشنایی، تابش
فروغبانو : بانوی روشنایی
فریبا : فریبنده
فریماه : ماه خجسته، زیبا
فرین : نام یکی از دختران زرتشت، دارای شکوه و جلال
فریناز : دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فیروزه : نگین انگشتر

اسم دختر – اسم دختر با کلاس – زیباترین اسم دختر ایرانی – مجموع ۱۰۰۰ اسم با معنی

نام های اصیل ایرانی با معنی (ق)

 
قشنگ : زیبا، خوشگل
قشنگ گل : گل زیبا، دختری که چهره‌اش مثل گل زیبا و لطیف است.

 
 

نام های اصیل ایرانی با معنی (ک)

 
کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه و بردیا
کاناز : چوب ریشه خوشه خرما، اسم اصیل ایرانی
کاویش : پیمانه شیر
کبیتا : نوعی شیرینی
کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه
کشور : سرزمینی دارای مرزهای مشخص
کشوربانو : بانوی سرزمین، ملکه
کی بانو : بانوی پادشاه
کی دخت : دختر پادشاه
کیارنگ : رنگ پاکیزه و لطیف (دخترانه و پسرانه)
کیانا : طبیعت،
کیانبانو : بانوی جهان
کیاندخت : دختر جهان
کیمیا : کمیاب
کیوان بانو : بانوی کیوان، بانوی بزرگ و بلندمرتبه
کیوانچهر : دارای چهره‌ای آسمانی
کیواندخت : دختری که چون کیوان مرتبه‌ای بلند دارد
کیوانرخ : دارای چهره‌ای آسمانی
کیوانزاد : زاده کیوان، به مجاز زاده ستارگان

نام های اصیل ایرانی با معنی (گ)

 
گاتا : سروده‌ای جاودانه از زرتشت
گردآفرید : اسم دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان
گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز
گل آذین : زینت گل
گل آرا : زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه
گل آسا : همچون گل
گل آگین : آکنده از گل
گل آویز : گل آویخته شده
گل آیین : خوش سیرت
گل افروز : گل افروزنده،‌ لطیف و با طراوت
گل افسر : گل به سر
گل افشان : گل افشاننده، با طراوت
گل اندام : نازک بدن
گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه
گل بیز : کلاله گل بیدمشک
گل پر : گیاهی خوشبو
گل پری : فرشته زیبا
گل پونه : نام گلی همانند نعنا
گل پیکر : دارای اندامی چون گل لطیف
گل تن : دارای اندامی چون گل لطیف
گل چین : برگزیده
گل خند : دارای خنده‌ای چون گل
گل دخت : دختری چون گل، زیبا
گل دوست : دوستار گل، گل پسند
گل سان : همچون گل
گل سیما : دارای چهره‌ای چون گل
گل شاد : شادان مثل گل،‌ زیبا و با طراوت
گل فشان : گل افشان
گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل
گل گونه : مانند گل، به رنگ گل
گل نوش : شهد گل
گل وش : همچون گل
گلاب : مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می‌آید.
گلاله : موی پیچیده
گلباش : از نام‌های رایج زنان کرد
گلبان : گلِ درخت بان، زیبا
گلبانو : بانویی همانند گل
گلبن : درخت یا بوته گل
گلبهار : گل بهاری
گلبو : کسی که بوی گل می‌دهد
گلپاد : نگهبان گل، باغبان
گلچهر : چهره‌ای چون گل دارد
گلچهره : زیبا، دارای چهره‌ای چون گل
گلدسته : دسته گل، زیبا
گلدیس : همچون گل
گلرخ : خوبرو، خوشگل
گلرخسار : زیبا، خوش چهره
گلرنگ : به رنگ گل
گلروی : خوشگل، زیبا
گلریز : دارای نقش گل
گلزاد : زاده گل
گلزار : گلستان، محل رویش گل‌های فراوان
گلستان : زمینی پر از گل
گلشن : گلزار، گلستان
گلشید : گلی که چون خورشید می‌درخشد
گلفام : به رنگ گل سرخ
گلنار : گل انار
گلناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل
گلنام : دارای نامی زیبا چون گل
گلنواز : نوازش کننده گل
گلی : چون گل
گلی ناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل
گهر : گوهر، سنگ قیمتی
گهربانو : بانوی چون گوهر گرانبها
گهرچهر :  چهره‌ی گوهرین، ارزشمند
گهردخت : دختر ارزشمند چون گوهر
گهرناز : آنکه نازش چون گوهر قیمتی است
گهرنگار : گوهرآگین، مرصع
گوهر : جواهری با ارزش
گوهربانو : بانوی گرانقدر
گوهرچهر : چهره‌ی گوهرین، ارزشمند
گوهردخت : دختر ارزشمند چون گوهر
گوهرزاد : زاده در و گوهر
گوهرسان : همچون گوهر
گوهرشاد : آن‌‌که ارزشمند و ارجمند و خوشحال است
گوهرشید : گوهر درخشان
گوهرفشان : زر افشان
گوهرناز : آنکه نازش چون گوهر قیمتی است
گیتی : جهان هستی
گیسو : زلف نگار

نام های اصیل ایرانی با معنی (ل)

 
لادن : نام گلی است
لاله : نام گلی است
لاله رو : چهره‌ای چون لاله دارد، زیبا
لاله گون : همچون لاله
لاله وش : مانند لاله
لبخند : احساس شادی بر لبان
لیان : درخشنده
لیو : خورشید، آفتاب
 

اسم دختر اصیل ایرانی با معنی (م)

 
مارتا : در اوستا به معنای نوع انسان آمده است، دنیایی
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس، کلام اندیشه برانگیز
ماندانا : عنبر سیاه، اسم دختر پادشاه ماد و مادر کورش
ماه آفرید : آفریده‌ ماه، نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : زنی که چون ماه می‌درخشد
ماه دیس : همچون ماه
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : آنکه چهره‌ای همچون ماه دارد،‌ زیبارو
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید، خبر شادی
مژگان : مژه‌ها، چشم پوش
مَشیانه : نخستین آفریده، نام نخستین زن (حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : آن که پیکرش چون ماه زیبا و دل انگیز است
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : دختری که مانند ماه است
مهر رخسار : آن که صورتش چون ماه زیبا است
مهرآگین : آکنده از محبت
مهرآمیز : دوستانه، همدل
مهرآور : دوستی ورزنده، ابراز محبت کننده
مهراسا : مانند خورشید
مهرافروز : افروزنده‌ی مهربانی، مهربان
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافشان : مهربان
مهرانگیز : برانگیزاننده‌ی محبت و دوستی
مهربانو : بانوی مهربان و با محبت
مهرچهر : آنکه چهره‌ای مهربان دارد
مهرچین : برگزیننده مهر یا نور
مهرخ : آن که دارای رخساری چون ماه است
مهرناز : نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند، خورشید ناز
مهرنگار : خورشید زیباروی
مهروی : ماه رو، زیبارو
مهری : منسوب به مهر
مهسان : مانند ماه
مهستی : ماه خانم
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : ماه ناز
مهوش : مانند ماه، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مُوژان : چشم خمار و پر کرشمه، غنچه نرگس
میترا : خورشید، مظهر دوستی و محبت و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی، بهشت

نام های اصیل ایرانی با معنی (ن)

 
نارگل : گل سرخ انار
نارگون : همانند انار، سرخ و آتش
ناز : دوست داشتنی، کرشمه، نام گلی است
نازآفرید : آفریده ناز و زیبا
نازآفرین : آنکه خوشی پدید آورد، نازآفریده، پدید گشته از ناز و فخر
نازبانو : بانوی زیبا و عشوه گر
نازپری : آنکه مانند پری زیباست، اسم دختر پادشاه خوارزم
نازمهر : زیبا چون خورشید
نازنین : دارای ناز، نازک اندام، دوست داشتنی
نازیاب : یابنده ناز،‌از شخصیت‌های شاهنامه
ناهید : آناهیتا، پاک بانو
نایریکا : برگزیده و پسندیده
نخستین : آغازین، اولین
نرگس : نام گلی است
نساک :نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
نسترن : گلی سپید رنگ
نسرین : نام گلی است
نکوزاد : زاده نیکویی
نکویار : یار نیکو
نگار : چهره زیبا
نگین : جواهر انگشتری
نورسته : جوانه تازه
نوشین : شیرین و گوارا
نوگل : گلی که تازه شکفته شده است
نونهال : نهال تازه، درخت جوان
نیایش : نماز بردن، عبادت
نیکچهره : او که دارای چهره‌ای نیکوست
نیکدخت : دختر نیک و شایسته
نیکرخ : نیک رو
نیکروی : خوش صورت
نیلوفر : نام گلی است
نینا : زیبایی، خوش اندامی و ظرافت
نیوشا : شنونده، یادگیرنده

نام های اصیل ایرانی با معنی (و)

 
واپسین : آخرین، بازپسین
واژه : کلمه، لغت
وانیا : هدیه باشکوه خداوند
وَرد : گل سرخ
وِستا : دانش، کتاب مقدس زردشتیان
ویدا : پیدا و آشکار،‌ یابنده
ویستا : دانش و فرهنگ، برخوردار

نام های اصیل ایرانی با معنی (ه)
 
هما : مرغ خوش پرواز و مایه سلامت، از شخصیت‌های شاهنامه
هماچهر : آنکه چهره‌ای چون هما دارد، خوش سیما
همافر : دارای شکوه همایی
همدم : همنشین، مونس
همراز : محرم اسرار
هنگامه : شورش و فتنه، وقت و زمان، شگفت انگیز
هوآفرید : خوش ستوده، خوش آمرزیده
هوپاد : نگهبان خوب، نیک سرشت
هور : خورشید
هورام : پیرو خوبی، انسان شاد و خنده رو، هنگام طلوع آفتاب،‌ مرتفع
هوربانو :  زیبا همچون خورشید
هورتن : آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد
هورچهر :  زیبا همچون خورشید
هورداد : داده‌ی خورشید، تابنده و پر حرارت
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورسان : مانند خورشید
هورشید : خورشید
هورفَر : دارای فر و شکوه مانند خورشید
هورمهر : مهربان همانند خورشید
هوروَش :  زیبا و تابناک همچون خورشید
هوزاد : خوب زاده، اصیل
هوزان : نرگس نوشکفته و نیک دان
هوشبام : سپیده دم
هوگون : خوب گون، خوش رنگ، ممتاز
هُووی : نام زن زرتشت، دختر فرشوشتر

نام های اصیل ایرانی با معنی (ی)
 
یارناز : یار زیبا
یارنوش : دوست و یاری که چون عسل شیرین و دلنشین است
یاس : نام گلی است
یاس رخ : آنکه چهره ای چون گل یاس دارد
یاس گل : آنکه مانند گل یاس خوش چهره و زیباست
یاسمن : نام گلی است
یاسمین : گل یاسمن
یگانه : بی همتا
یَسنا : پرستش، از بخش‌های اوستا

دیدگاهتان را بنویسید